مصاحبه با استاد زیدالله طلوعی نوازنده و مدرس تار و سه تار و از اعضای اصلی کانون چاووش
با عرض سلام خدمت شما لطفا شمه ای از رزومه هنریتان رابرای علاقه مندان به هنرموسیقی بفرمایید تا بیشتر باپیشکسوتان موسیقی سنتی آشنا شوند
من در گرگان متولد شدم و پدربزرگ من اهل موسیقی بود تار مینواخت منم تار رو در خانواده از پدربزرگم گرفتم و از سن چهارده سالگی شروع کردم به ساز زدن پهلوی خودم گوشی کار کردم بعد کارشناسهای موسیقی که میومدن در گرگان تو فرهنگ و هنر گرگان پهلوی اونها من نت رو یه مقدار آشنا شدم بعد که دیپلم گرفتم رفتم خدمت سربازی سپاه دانش از اونجا اومدم دانشگاه و هنرستان عالی موسیقی ، هنرستان عالی موسیقی هم نزد علی اکبرخان شهنازی هفت سال ردیف میرزاحسینقلی و ردیف عالی شهنازی رو هفت سال با آقای شهنازی کار کردم ولی از اونجایی که با ردیف میرزاعبدالله در واقع مأنوس بودم از قبل از اینکه برم هنرستان عالی موسیقی و این ردیف میرزاعبدالله تو ذهن من بیشتر نشسته بود من الان سازم در واقع بین شیوه شهنازی و شیوه میرزاعبدالله س یعنی میرزا حسینقلی و میرزا عبدالله س بین اینها ، تار که میزنم یک حالتی از میرزا حسینقلی داره که مضرابهای قرص و محکم و ردیف میرزا عبدالله تأثیری که روی من گزاشته یه مقدار ساز منو ملایم تر کرده در ضمن چون من خیلی از ساز شهناز خیلی خوشم میومد و لذت میبردم از تار نوازی استاد شهناز در واقع یک حالتی هم از اون تو ساز من هستش من به هر حال تو کانون چاووش درس میدم چون آقای پیرنیاکان هم اینجا درس میداد،و درس میده هنوزم، ایشون ردیف میرزاحسینقلی رو درس میده منم ردیف میرزاعبدالله رو درس میدم که قاطی نشه که من وقتی که ردیف میرزا عبدالله تموم میشه شاگردها رو میفرستم پهلوی آقای پیرنیاکان که برن میرزا حسینقلی رو هم کار کنن ولی چون آقای پیرنیاکان اینجا تشریف داشتن من دیگه ردیف میرزا حسینقلی رو دیگه درس نمیدم ولی میرزا عبدالله رو درس میدم شاگردهایی که میان اینجا استفاده میکنن به هر حال ما هم در خدمتشون هستیم ودر واقع از ابتدای امر در گروه شیدا جزو مؤسسین گروه شیدا بودم که عکسش اینجا هست موسسین گروه شیدا که پنج شش هفت نفر بیشتر نبودن که بیشتر این مؤسسین گروه شیدا همه خانوادگی بود یعنی آقای لطفی که سرپرست گروه بود منم یکی از دوستهایی که با هم هم خونه بودیم اون زمان و کامکارها هم که برادر خانومش بودن ما تصمیم گرفتیم یه گروهی در رادیو تشکیل بدیم که این گروه به نام گروه شیدا معروف شد
سال پنجاه و هفت در واقع گروهی که در رادیو کار میکردیم آمدیم رفتیم یه جایی رو گرفتیم خونه ای رو آقای هوشنگ ابتهاج در اختیارمون گزاشت واونجا شد کانون چاووش ، چاووش رو اول به نام من مجوز گرفته بودیم بعد آقای لطفی گفتن که به نام آقای علیزاده بکنیم که آقای علیزاده دلگرم بشه اینجا بمونه بعد که آقای علیزاده رفتن آلمان از آلمان اختیار چاووش رو دادن به خودم، برگردوندن و با مهر و امضای سفارت ولی این مجوزی که در واقع به نام آقای علیزاده بود و آقای علیزاده به من واگزار کرد اون فایده ای نداشت دو مرتبه من رفتم مجوز گرفتم که میخواستم به نام آوا دخترم مثلا آموزشگاه موسیقی آوا بزارم ولی همون آدم هایی که در اداره وزارت ارشاد بودن گفتن آقا شما اینجا پرونده داری به نام چاووش ، همون چاووش رو بزار گفتیم باشه به هر حال زحمت کشیدیم تو چاووش حالا چاووش هم اشکالی نداره همون چاووش باشه و چاووش بود و بچه ها یه سریشون همون اوایل کامکاها و بچه ها میومدن اینجا درس میدادن ولی به تدریج که کامکارها برای خودشون آموزشگاه دائر کردن دیگه قرار شد درآموزشگاه خودشون درس بدن دیگه تشریف نیاوردن اینجا ما از همون موقع با دوستان دیگری که در چاووش نبودن مثل آقای نوربخش مثل خانوم ذاکری مثـل آقای اتابکی مثل آقای پیرنیاکان اینها درچاووش نبودن ولی اینها مهره هایی هستن که در واقع محبت دارن و الان نزدیک بیست و پنج سال هست که با من همکاری میکنن
بفرمایید توصیه تان به هنرجویایی که دوست دارند راه هنر موسیقی سنتی و اصیل را ادامه دهند چیست ؟
توصیه به هنرجویان که الان واقعا این موسیقی سنتی مهجور واقع شده و الان پاپ داره بیداد میکنه و یک کسی مثل آقای ابتهاج میخواد که در سال پنجاه و چهار قد علم کرد رفت از رادیو تلویزیون از آقای قطبی یه بودجه ای گرفت که بتونه یک گروه موسیقی سنتی رو در رادیو برقرار بکنه تأسیس بکنه یک نفری هم الان میخواد ببینید الان شرایط ما یه ذره خیلی بدتراز سال پنجاه و چهار نیست پنجاه و چهار گردن کلفت هایی مثل گوگوش و ابی و ستار و نمیدونم اینها بود مرتضی و نمیدونم خواننده های اون دوره الان هنوز در لس آنجلس دارن کار میکنن اونها دور موسیقی رو گرفته بودن که وقتی که ما اومدیم تو رادیو به نام گروه شیدا کار کردیم و با همکاری آقای ابتهاج و گلچین هفته ای که در اون سالها درست شد روز جمعه ساعت نه پخش میشد فقط موسیقی فاخر رو پخش میکرد کم کم علاقه مندان موسیقی سنتی زیاد شدن و بیشتر شدن وتاحدودی ما تونستیم با گروههای پاپ مبارزه بکنیم الان گروه پاپ خیلی قوی شده و هر جا میریم میبینیم کنسرت های پاپ هست یک کسی مثل آقای ابتهاج میخواد که پیدا بشه بیاد حمایت کنه از بچه هایی که در واقع کار موسیقی سنتی و کار موسیقی فاخر میکنن باید حمایت بشه دیگه در واقع الان شرایطی هست که دولت حمایت نمیکنه وزارت ارشاد خیلی حمایت نمیکنه از موسیقی به طور کلی ، ما انتظارمون این بود که حداقل از موسیقی سنتی که یک موسیقی فاخری هست منظورم موسیقی ردیف دستگاهی هست که یه موسیقی فاخر هست حداقل وزارت ارشاد از این موسیقی حمایت کنه چون این موسیقی ریشه در مذهب هم داره اگر ما بخواهیم برگردیم به سالهای قبل از دوران قاجار و پهلوی زمان صفویه در واقع سیدای صفوی موسیقی رو حرام کرده بودن و هر کسی موسیقی پیشه میکرد اعدام میکردن برای همین سازها کوچیک شد و رفت زیر عبا و دست اندرکارهای اون زمان برای اینکه موسیقی ردیف و آوازی ما رو نجات بدن تصمیم گرفتن که تعزیه رو از کلیسای ایتالیا به ایران بیارن و در واقع اون موقع هنوز تعزیه نداشتیم تعزیه در کلیسای ایتالیا بود که ما از اونجا اقتباس کردیم و آوردیم و در کیسا هم که میدونید تعزیه یک نمایش مذهبی بود ما هم آمدیم اینجا یه نمایش مذهبی درست کردیم که مثلا امام حسین شور بخونه حضرت عباس چهارگاه بخونه شمر ماهور بخونه هر کدام اینها باید یکی از این دستگاهها رو حفظ میکردن که در واقع به همین وسیله تعزیه و در واقع مولودی خونی و روضه خونی و مداحی و اینها این چیزا، موسیقی سنتی ما اون موقع موند و الان یک بخشی از موسیقی ما که میگن محزونه به دو علت یک علتش اینه که همیشه با این نغمات ردیف دستگاهی ما که شخصیت های مذهبی در تعزیه آواز میخوندن باید طوری میخوندن که گریه مردم رو در میاوردن و برای گریه کردن این کار رو انجام میدادن و یک بخشش هم استرکچر پرده بندی های ساز ما هست که ما ربع پرده داریم و این ربع پرده ها بعضی جاها یه حالت حزن و غم انگیزی داره به این دلیل در واقع ما موسیقی مون اگر با ریتم هماهنگ نباشه که خوشبختانه ریتم به کمک میاد و موسیقی ما رو از این حالت حزن و غمگین در میاره البته از نظر من غمگین و محزون نیست چون حالتهایی که در انسان هست اون حالتها آدم حالت غم هم داره یه جایی که باید با موسیقی این غمشو نشون بده یه جا شادی هست که شادیشو نشون میده تو موسیقی همه اینها میشه گفتگو کرد و گفت که هم غم هست هم شادی هست هم حالت دیگری هست که در انسان در هر شرایطی ممکنه بوجود بیاد و ما در موسیقی مون همه اینها رو داریم
چه راهنمایی برای هنرجویان موسیقی دارید که در راه آموزش موسیقی خسته نشوند و بتوانند ادامه دهند ؟
هنرجویانی که دارن ساز یاد می گیرن دو بخش باید بکنیم یک بخشش جوانهایی که کم سن و سال هستن یه بخشش آدمهای مسن تری هستن کم سن و سالها یه مقدار بازی گوشی هایی دارن گرفتاریهایی دارن درس دارن و خانوادشون آرزو داشتن خودشون ساز بزنن بچه هاشونو میارن شاید مورد علاقه بچه هاشون نباشه اون ساز یا اون موسیقی که پیگیر باشن در نتیجه ممکنه بازیگوشی بکنن تمرین نکنن بعد از مدتی خسته میشن ول میکنن ولی اونهایی که عاشق هستن اونایی که در خانواده هایی که موسیقی ریشه داره و دوست دارن و علاقه مند هستن خب مسلما این بچه هاشون هم نمیزارن که منحرف بشن از موسیقی درست در نتیجه پیگیرهستن و خیلی هم زیاد شدن بعد از انقلاب ما خیلی هنرجوی بیشتری نسبت به قبل از انقلاب داریم یه بخشی هم هستن که در واقع سن های بالا هستن اینها به دلیل گرفتاری مشغله زندگی روزمره فعلی که شرایط زیاد خوبی نیست به هر حال از لحاظ اقتصادی از لحاظ مشغله فکری اینها هم گرفتاری هاشون اینجوریه که نمیتونن ادامه بدن و ادامه نمیدن پس ما یه سری جوانها هستن که در واقع بازیگوشی میکنن اگر کار نمیکنن خسته میشن ول میکنن یه عده بزرگسال داریم که به دلیل مشغله ذهنی و فکری و مادی نمیتونن ادامه بدن در واقع عشقشو دارن دوست دارن کار بکنن ولی موسیقی همچین خیلی هم راحت نیست سخت ترین کاره باید در واقع خیلی انرژی بزارن و کار بکنن و کسی که گرفتاری مشغله کاری داره خیلی نمیتونه وقت بزاره برای این کار که بخواد تداوم داشته باشه در نتیجه اون آدمهایی که عاشق هستن عاشق موسیقی هستن اونها به هر حال سعی میکنن که ادامه بدن و ما از بزرگسالها که توقع نداریم اونها برای آگاهی شون میان و آشنا بشن با این فرهنگ موسیقی ولی ازجوانها توقع داریم که پیگیر باشن و دنبال کنن موسیقی رو و اونهایی که دنبال میکنن اونهایی که عاشق موسیقی هستن خب حتما نتیجه هم میگیرن و خیلی هم زیادن البته آخه تعداد آموزشگاههایی که در ایران الان وجود داره بیش از هزار و پانصد تاس و در واقع شما فکر کن هر آموزشگاهی صد تا هم شاگرد داشته باشه کلی شاگرد هست یه دوره ای بود که ویولن خیلی تو دور بود حالا تا و سه تار تو دور هست الان شاگردهای هنرجوهای تار و سه تار بیش از سازهای دیگه عرض اندام میکنن
شما درباره عشق به موسیقی فرمودید الان با توجه به فراگیرشدن موسیقی پاپ، عشق به موسیقی سنتی و اصیل را چطور میشود در جوانان بیشتر کرد؟
ببینید این در واقع دست من و شما نیست در واقع من و شما نمینونیم ما تلاش خودمونو داریم میکنیم که موسیقی سنتی یعنی موسیقی ردیف دستگاهی رو معرفی بکنیم و یک کاری بکنیم که مردم علاقه مند بشن با کلاسهایی که داریم و اینا ولی میخوام بگم که تبلیغات و ویترین مهمه یعنی ویترین ما باید رادیو و تلویزیون باشه که رادیو تلویزیون از موسیقی ما حمایت نمیکنه شما بیست و چهار ساعت میبینید در موسیقی رادیو موسیقی پاپ اجرا میشه اگر مثلا یک آوازی رو بخوان اجرا بکنن یا دم اذان پخش میکنن یا ساعت سه بعد نصف شب به بعد پخش میکنن که مردم خوابیدن دیگه گوش نمیکنن در نتیجه بیست و چهار ساعت شما این رادیوی ماشینتو که باز کنی همش میبینی که پاپ داره اجرا میشه خب ذائقه تغییر میکنه دیگه شما وقتی که خونه مادرت هستی غذایی که مادرت درست میکنه چاشنیش با ذائقه شما خیلی مأنوسه وقتی که میای میری ازدواج میکنی خانومت از یک خانواده دیگری هست سلیقه چاشنی غذایی اونها متفاوته فرهنگ آشپزیشون فرق میکنه شما روزهای اول وقتی میخوای غذای خانومت رو بخوری چاشنیش به مذاقت خوش نمیاد ولی کم کم عادت میکنی و این عادت میشه و شما از اون غذا لذت میبری حالا موسیقی ما هم همینه وقتی که موسیقی سنتی پخش نمیشه و داره موسیقی پاپ هی تکرار میشه این موسیقی پاپ تکرارش باعث میشه که گوش مردم عادی مردمی که متخصص نیستن مردمی که دنبال وقت گذرانی هستن و وقت هاشونو میخوان پر کنن اون موسیقی که داره پخش میشه اینهاهم همون موسیقی رو گوش میکنن و یواش یواش عادت میکنه اون گوششون که اون نوع موسیقی رو بشنون من وقتی که میبینم مردم این موسیقی پاپ فعلی رو گوش میکنن اصلا قابل تحمل نیست برام که بتونم این موسیقی رو بشنوم نه ترانه اش جذبم میکنه نه آهنگهاشون جذبم میکنه نه ملودی هاشون جذبم میکنه هیچکدامش جذبم نمیکنه در صورتیکه موسیقی قبلی ما موسیقی ایرونی ما هر کدامش یک داستانی بود مفهوم داشت ترانه ها مفهوم داشت ما وقتی که این ترانه ها رو گوش میکنیم دیگه نمیتونیم این ترانه های امروز این پاپی ها که میگن ترانه ، من اینها رو ترانه نمی دونم ترانه باید سنگین باشه رنگین باشه حالا پاپ خوب هم داریما نه اینکه خیلی بخوام پاپ روبکوبم پاپ خوب هم داریم که توش اشعار و ترانه های خوب اجرا شده ولی در مجموع پاپی که امروز ما میبینیم که هر کسی که در واقع یه سازی میگیره دستش یه گیتاری میگیره دستش یه ارگی میزاره جلوی دستش یک برنامه ای داره این ارگه که خودش ضربشو میزنه از این ورم یکی یه چیزی زمزمه میکنه ضبط میکنن میدن بیرون به عنوان پاپ، مردم رو گوششونو خراب میکنن
بفرمایید موسیقی سنتی در گذشته با موسیقی سنتی الان چه تفاوت هایی پیدا کرده؟
ما در شرایط قبلی زندگی نمیکنیم ما در قبل یه آرامشی داشتیم که الان اون آرامش رو نداریم الان مشکلاتی که توی جامعه داریم درگیری های مادی و درگیری هایی که توی جامعه هست گرفتاری هایی که آدم میبینه خب دیگه به هر حال باید روی موسیقی مون هم تأثیر بزاره
بزرگان موسیقی که قبلا کار میکردن الان بازنشسته شدن و رفتن توی خونه هاشون نشستن جوانها را هم نمیطلبن الان جوانهایی هستن که خیلی کار ارزنده ای میکنن خیلی نوازنده های خوبی داریم توی موسیقی سنتی قدرتمند هستن همه شون نوازنده های پر تکنیک و با شعوری هستن ولی اینها رو دعوت نمیکنن نمیخوان، رادیو که ارکستر نداره کارهایی که شما ضبط میکنی بدی به رادیو باید یه چیزی هم دستی بدی که پخش کنن یعنی بهت پولشم نمیدن قدیم ما اونجا بودیم ما توی رادیو بهترین حقوق هم میگرفتیم ما رادیو قبلا یه دو سه تا ارکستر ملی داشت ارکستر بزرگ داشت ارکستر سنتی داشت ما که آمدیدم حقوق ما بیشتر از اون بچه های ارکستر قبلی بود حمایت میشدیم ما برای همینم کارهایی که کردیم ماندگار شد و تأثیر گزار شدیم ولی الان رادیو که گروه نداره ارکستر نداره شما کارتو ضبط میکنی میدی رادیو هر کسی هیچ چیزی هم نداره که مجوزم نداشته باشه مهم نیست پول داشته باش مجوز نداشته باش البته وزارت ارشاد هم تا یکسال پیش مجوز میداد ولی الان دیگه مجوزم نمیده
کلام آخر:
کلام آخر اینه که واقعا موسیقی ما یک گنجینه ای هست که باید حفظش کرد دیگه به هر حال اینایی که علاقه مند هستن به هر حال باید موسیقی ما رو حفظ کنن کاری نداریم حالا حمایت میکنن یا حمایت نمیکنن ما ها که دلمون برای ایران و برای فرهنگ موسیقی سنتی مون فرهنگ موسیقی ردیف دستگاهی مون می طپه و دوست داریم این فرهنگ فاخر موسیقی ملی ،سنتی، ردیف دستگاهی هر چی که اسمشو بخواهیم بزاریم این رو حفظ کنیم و نگه داریم نره توی گنجه خاک نخوره مقصود اینه که ما این فرهنگ رو نگه داریم و الا خیلی حمایت نمیشه
با تشکر از اینکه وقتتان را در اختیار خبرگزاری جهان موسیقی قرار دادید
گفت گو از : احسان قدمی